آب در فرهنگ ایرانیان ایرانیان همیشه با دیده احترام به آب نگریسته اند. هنوز هم هر جا که «آبادان» است و «بیابان» در پیوند است با آب و آب مایه زندگى.
«آب» همراه سه عنصر «آتش» و «باد» و «خاک» نزد ایرانیان از تقدس ویژه اى برخوردار است. تقریباً در همه نوشته هاى پیش از اسلام، جایگاه آب در مجموعه آفرینش بسیار حساس است.

هرودوت مى نویسد، ایرانیان در هیچ رودخانه اى حتى دست هایشان را نمى شویند و دست شستن دیگران را هم در آب نمى پذیرند و به رودخانه احترام مى گذارند.
استراگون نیز لابد با تکیه بر نوشته هرودوت به همین موضوع اشاره مى کند. او مى نویسد که ایرانیان در آب روان شست و شو نمى کنند و در آب روان لاشه و مردار و روى هم رفته چیز هاى ناپاک نمى اندازند.البته از گزارشى که درباره هخامنشیان داریم، مى دانیم که داریوش براى رساندن تیرک هاى سدر، از لبنان به شوش، از آب روان استفاده کرده است. روشن نیست در این رویداد ها، براى جلوگیرى از دژ رفتارى به آب چه اندیشه اى گمارده شده است.نویسندگان پس از اسلام نیز جا به جا از آب به نام یک پدیده گرانقدر یاد کرده اند.از تقدس آب نزد ایرانیان همین بس که «میهن» و «زادگاه» را «آب و خاک» مى نامند.

اسطوره آبریزان

یکى از آئین هاى جشن تیرگان، شست وشوى بیرون از برنامه روزانه و پاشیدن آب و گلاب بر سر و روى یکدیگر است. این جشن پیوند ژرفى با تقدس آب در فرهنگ ایرانیان دارد و جشن تیرگان، تیر روز از تیرماه آئین ویژه ایزد باران است.دو داستان بسیار زیبا و دل انگیز در مورد آئین آبریزان وجود دارد که نشان از مهر و محبت ایرانیان دارد.داستان نخست به گزارش شاهنامه فردوسى و ابوریحان بیرونى در آثارالباقیه است.

حکیم فردوسى در شاهنامه دل انگیز خود چنین گزارش مى دهد که کیخسرو بعد از جنگ با افراسیاب و کشتن او چنین در درونش دریافت که کارش در جهان به پایان رسیده و باید به جهان ایزدان بپیوندد، پس درم و دینار بسیار به موبدان و تهیدستان داد و به نامداران و سپاهیان سفارش هاى درخور کرد و جانشین تاج و تخت برگزید. سپس فرمان داد تا سپاه به راهى که او مى گوید همراه شوند. پس از چندى در راه به چشمه اى برخوردند و کیخسرو همان جا فرمان به ماندن داد و گفت که تا سحر بیشتر در کنار سپاه نیست.

ابوریحان نیز چنین ادامه مى دهد که (افزوده بر گزارش فردوسى) بیژن بر چهره کیخسرو- که کنار چشمه خفته بود- آب پاشید تا خسرو چشم گشود. از این است که ایرانیان با مهرى که به کیخسرو دارند، از آن پس در تیرماه، که تین داستان رفته بود به سر و روى یکدیگر آب مى پاشند.داستان دوم مربوط به نوشته شمس الدین محمد ابى طالب انصارى دمشقى(درگذشت:۷۲۷ه. ق ) است که مى نویسد:
همه ایرانیان در عیدهاى خود شب ها آتش مى افروزند و سپیده دمان آب مى پاشند و پاشیدن آب براى پاکیزگى است و از آن روى است که چون فیروز ، پسر یزدگرد از کار خویش رهایى یافت و شهر اصفهان را بنا کرد، هفت سال باران نبارید. آن گاه که باران آمد، آب باران را بر تن خویش ریختند و شادى کردند و پس از آن سال این کار رسم شد. به طورى که زرتشتیان مى گویند در قدیم این جشن به بزرگى نوروز برگزار مى شد و ۹ روز طول مى کشید که یکى از آداب گذشته این بود که در تیر روز تارى از ابریشم الوان و سیم نازک و ظریف که تیر و باد است مى بافتند و آن را به مچ دست یا دگمه لباس مى بستند و شیرینى مى خوردند و در روز باد ایزد که بیست و دوم تیر یعنى ۱۰ روز بعد است، آن تار را باز کرده به باد مى دادند و باز شیرینى مى خوردند.در مورد فلسفه این تار مى گویند به دلیل اهمیت زیاد این جشن در این روز همگى لباس نو مى پوشیدند و ۹ روز جشن را ادامه مى دادند.

چون براى همه پوشیدن لباس نو ممکن نبود این تار بافته مى شد که در واقع نماینده لباس نو بود که به مچ دست یا دگمه لباس مى بستند که در واقع یک پوشیدنى نو از دوختنى یا بافتنى همراه داشته باشند. امروز بستن این تار در میان زرتشتیان معمول نیست.از مراسم بسیار قدیمى که باز امروز مرسوم نیست، خوردن گندم پخته در روز جشن و شکستن سفال ها در این روز بود که ابوریحان بیرونى دلیل خوردن گندم را چنین مى گوید که چون در جنگ افراسیاب و منوچهر و پس از صلح آنها مردم همچنان در حصارها زندگى مى کردند و فرصت آرد کردن گندم را نداشتند مجبور بودند گندم پخته را بخورند. شکستن سفال ها را که از آیین هاى قدیم این جشن مى دانند به جنگ افراسیاب و منوچهر و همچنین ستاره تیر یا ایزد باران و آب مربوط مى دانند. رسم دیگرى که با ابعاد بر جاى مانده فال کوزه است که شب جشن تمام افراد فامیل و آشنا دور هم جمع مى شدند و کوزه اى را از آب پر مى کردند و دختر باکره اى این کوزه را مى گرداند و تمام افراد با نیتى شى اى را در آن کوزه مى انداخت و در آخر در شب این دختر کوزه را کنار آتشگاه یا محل نورخانه مى گذاشت و تا روز بعد که جشن بود و پایان آن همان دختر با خواندن غزل ها و شعرهاى گوناگون افراد حاضر در جشن اشیاى موجود در کوزه را بیرون مى آورد و صاحب شى، شعر شىء خود را به شگون دریافت مى کرد.

آبانگان، جشن آفرینش آب ها با ایزد بانوى آب

در فرهنگ ایرانیان قدیم و زرتشتیان امروز روز دهم آبان، آبان روز نام دارد وقتى نام روز و ماه در فرهنگ زرتشتى یکى شد، جشن برپا مى شود. دهم آبان نیز به جشن آبانگان اختصاص دارد. آبان به نام آب و فرشته آب است. این فرشته به نام «برزیزد» نیز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکریت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. این عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آیین مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر یک از آنها فرشته مخصوصى تعیین شده است.

جشن و یسنه

واژه جشن از کلمه «یسنه» اوستایى آمده و این کلمه نیز از ریشه اوستایى مشتق شده که به معناى ستایش کردن است. بنابراین معنى واژه جشن، ستایش و پرستش است.در جشن هاى ایران باستان همیشه شادى و تفریح، با ستایش اهورا مزدا و آفرین و نیایش همراه بود. به این معنى که پیش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهایى از اوستا و دعاى آفرینامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گردیده. جشن هاى ایران باستان به سه دسته تقسیم مى شوند:
جشن هاى سالیانه یا گهنبارها، جشن هاى ماهیانه و جشن هاى متفرقه. جشن ها یادگارهاى درخشان پدران بیدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاریخ بسیارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسیار، از بین رفته و هم اکنون از آنها نمونه هایى بسیار اندک در جامعه ایرانى به چشم مى خورند. ولى این نمونه اندک، نشانه هایى بس بزرگ هستند از اندیشه بلند و طبع ظریف ایرانى، طبعى که خداوند به این قوم ارزانى داشته است.

هدف از برگزارى جشن ها در ایران باستان ستایش پروردگار، گردهمایى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بینوایان و زیردستان بوده است.  آب مقدس روز دهم آبان در تقویم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جدید این روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دلیل این تفاوت این است که در گاهشمارى قدیم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، این روزها تغییر مى کنند. هرودوت مى گوید: «ایرانیان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شویند.»

استرابون مى گوید: «ایرانیان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ایرانیان به دریاچه یا رود یا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نیامیزد، چون این کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جایى دیگر مى گوید: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ریزند.» کریستین سن نیز مى گوید: «ایرانیان احترام آب را بیش از هر چیز واجب مى شمرند.» در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار رود، دریا و یا چشمه، فرشته آب را نیایش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغییر مى یافت، براى آشامیدن و شست وشو به کار نمى بردند.

بیرونى در آثار الباقیه در مورد جشن آبانگان چنین مى نویسد:
«آبان روز، روز دهم آبان است و آن عیدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گویند. در این روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پیشدادیان به پادشاهى رسید و مردم را به کندن نهرها و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسید که فریدون، بیوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و خود به پادشاهى رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.» همچنین درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پى جنگ هاى طولانى بین ایران و توران، افراسیاب تورانى دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب که «زو» نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبى کنند و پس از لایروبى، آب در کاریزها روان گردید. ایرانیان آمدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زرتشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمایند و پس از آن به شادى مى پردازند.

در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. این اوست که آب ها را پخش مى کند (یشت ،۸ بند ۳۴) او نیرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است. در فقره یک و دو، گرده ،۸ هفتمین یشت بزرگ مى گوید: «به سرچشمه آب درود مى فرستیم، به گذرهاى آب درود مى فرستیم، به کوه هایى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستیم، به دریاچه ها و استخرها درود مى فرستیم.»

در یسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پیامبرش مى گوید: «نخست به آب روى آور و حاجت خویش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نیز در کشور کم آب ما مشهود است. در میان مردم مایع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشیده شود، مى گویند آب روشنایى است یا این که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گیرد و زود بازگردد و این اعتقاد که آب ناخواسته و یا نطلبیده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ایران نسبت به این مایع حیات بخش قائل هستند. در اینجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهیتا ایزدبانوى آب ها نیز معرفى شود.

آناهیتا ناهید

آناهید (اردویسور اناهیتا) ایزدبانوى با شخصیتى بسیار برجسته است که قدمت ستایش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هیت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نیرومند معرفى مى شود. این ایزدبانو در کتیبه اردشیر دوم هخامنشى و در بسیارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهیتا» در مى آید و در اواخر دوره هخامنشى در کتیبه هاى پادشاهان اردشیر دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود.
بنابراین پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پیشى مى گیرد. اناهیتا در آبان شیت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره با بازوانى سپید و اندامى برازنده، کمربند تنگ به میان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرین برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هایى درخشان به پا، با بالا پوشى زرین و پرچین. این ایزدبانو با صفات نیرومندى، زیبایى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آید، زیرا چشمه حیات از وجود او مى جوشد و بدین گونه «مادر خدا» نیز مى شود و همتاى ایرانى آفرودیت (الهه عشق و زیبایى در یونان) و ایشتر (الهه بابلى) به شمار مى آید. اناهیتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفید. اسب هاى گردونه او ایزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترین طبقه آسمان جاى گزیده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زایش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسیارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پیروانى دارد.

 قسمت هایى از اردویسور نیایش یا آبزور درود و ستایش و توانایى و زور و آفرین باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردویسور اناهیتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گیاهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مینوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پیروز و پرتوان هستند. مى ستایم آب اردویسور اناهیتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بداندیشان را دشمن است و اهورایى کیش است و در خور ستایش و نیایش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاینده گله و رمه است، پاکى که گیتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردویسور اناهیتا که داراى هزارها دریاچه و هزارها نهر است که هر یک از این دریاچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند. آب ما، از آن بداندیش نیست، از آن بدگو نیست، از آن بدکردار نیست، از آن بدبین نیست، از آن کسى که دوست را بیازارد نیست، از آن کسى که همراهان را بیازارد نیست، از آن کسى که کارکن را بیازارد نیست، از آن کسى که خویشان را بیازارد نیست.

اى آب ستوده، به من بزرگ ترین دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلیر همان گونه که پیش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشیدى. با آرزوى این که تمامى ما ایرانیان، گذشته خود را بشناسیم و تا جایى که توان داریم جشن هاى کهن خود را زنده کنیم و به احترام آب هاى تمام دنیا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهیم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشیم.

نویسنده: ناهید حقیقى